سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

ما و سینامون

ش.... ز ....1

1392/2/29 7:13
نویسنده : فهیمه مامانی
481 بازدید
اشتراک گذاری

 

سینااااااااااا کجاییییییییییییییییییی؟؟

من اینجام

کجایی؟؟من نمیبینمت!!

صدای ذوق کردنش میاد ولی دیگه هر چی صداش میزنم جواب نمیده تا پیداش نکنم یادیر پیداش کنم...قبلنا وقتی میرفت تو این سبد وصداش میکردم فوری میگفت من تو سبد کفشدوزکیم !!کم کم داره قانون بازیه قایم باشکو یاد میگیرهساکت

من:سینا ,قلبم صدای چی میده؟؟

سینا:واستا ببینم...(گوششو گذاشته رو قلبم)صدای توپ توپ!

من:شکمم چی؟؟

سینا:(گوششو گذاشت رو شکمم)صدای قور قور و میخنده!

من:قلب خودت چی؟؟

سینا:(دستشو گذاشته رو قلبش)صدا نمیده!

من:خنده

 

 

 

دیروز اومده میگه ...مامان چرا فنرشو روشن کردی؟؟  فنر چیو مامان؟!  فنره حمومو میگم.

مامان:نیشخند

حموم:سوال

فن حموم:خنثی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مادر کوثر
29 اردیبهشت 92 9:51






عزیزممممممممممممم





حرفه ای شدنشو عشقههههههههه





کوثر هم خیلی طول کشید تا یاد بگیره










مهدیه
29 اردیبهشت 92 10:08
وبلاگی داریم به نام مادرانه و خاطرات زایمان مادران رو در اون ثبت میکنیم. خوشحال میشیم بهمون سر بزنین!


چشم حتما
مامان روشا
29 اردیبهشت 92 10:25
وای عاشق این حرف ها و استدلال های بچه هام خدا حفظشون کنه



ههههه روشا هم قایم میشه وقتی صداش می کنم می گه من کجام




منم حرفای بچه ها رو خیلی دوست دارم ...ای جان روشا جونم

الينا گلينا
29 اردیبهشت 92 10:30
آفرين به اين پسر شيطون بلا.خوبه اين بازي را ياد گرفته .من كه خودم از اين بازي لذت مي برم چه برسه به اين وروجكها.البته الينا هنوز كامل نمي دونه چي به چيه؟


الینا گلمونم کم کم یاد میگیره خب هنوز کوچولویه دیگه
مریم مامان آریا
29 اردیبهشت 92 11:09
واااااااااااای خیلی خندیدم از عکسه
آفرین خیلی خیلی خوب کاری کردی که این عکس رو گرفتی
واقعا من الان قیافش رو با اون خنده خوشکل نازش توی اون سبده تصور می کنم الهیییییی بگردم
راستی فهیمه پسر گلم رو هر روز می بری بیرون؟ آخه خیلی دلم براش می سوزه که دور از همه فامیل هاست
ببین تو که شاغل نیستی و ایرانشهر تا مشهد هم که خیلی راه نیست دو ماه یک بار برو ده روز خونتون تا بچه مون یه خورده سر حال بیاد
باشه ؟
خیالم راحت باشه؟


مریم اینارو که نوشتی دلم برای خودمم سوخت!!یه طوری شدم!!
دیگه نهایت 2ماه دیگه اینجاییم ...اینم تحمل میکنیم دیگه یعنی 3تامون ها خسته شدیم...خیلی وقتا که تلویزیون آبشاری چیزی نشون میده سینا میگه بابا میریم اینجا؟؟یا یه پارک باحال یا یه جای باحال تو تی وی میبینه میگه بابا اونجاییکه بریم از اینا داره میبریم اونجا؟؟!!باباشم میدونم خسته شده
هر روز آره با باباش میرن پارک جلوی خونمون...چند روز دیگه هم ایشالا همگیمون میریم مشهد
زهرا(✿◠‿◠)
29 اردیبهشت 92 11:26
اول بگم....


این تیترت ینی چی؟؟؟؟


متوجه نشدم!!!





میخواستم دقت محک بزنم بادقت


زهرا(✿◠‿◠)
29 اردیبهشت 92 11:27
حالا خوبه سینا صدای قلب تو رو میشنوه!!!


فقط مال خودش و میگه صدا نمیاد!!!!


محمد صادق که هر وخ میاد صدا ی قلبم و گوش کنه! میگه مامان صدا نمیده آخه!!!!!









ای بابا خب راس میگه دیگه ...این قدر ما مامانا فرازو نشیب داریم که تشخیص صدا از اون ارتفاعات کار سختیهسینا هم که میبینی صدارو میفهمه کمترین ارتفاعو پیدا کرده


زهرا(✿◠‿◠)
29 اردیبهشت 92 11:27
ای جونممممممم...
چه خوشمزه رفته اون توو قایم شده....


میدونی خودم هر وقت نگاش میکنم یاد کرم ابریشم می افتم!!
مامان علی
29 اردیبهشت 92 17:49
سلاااااااااام عزیییییییییزم
ای جون سینا
این بچه ها همشون کاراشون مثل همه
یعنی جمله بندیم تو حلقم هههههه
اپم گلم دوست داشتی سر بزن


به به سلام معصومه جون ...تقلب کردم
خوشحال شدم اومدی...باشه الان میام
ارغوان
29 اردیبهشت 92 19:14
الهی چه سینای بانمکی...ببوسیدش



ممنون
علامه كوچولو
30 اردیبهشت 92 9:42
سلااااااااااااااااااااام

اخي من عاشق بازي قايم باشك و هيجاناتشم

وااااااااااااي يعني بايد يه سال ديگه صبركنماخه به محمدباقر ميگم قايم شو پيدات كنم تا چشم ميذارم و باز ميكنم ميبينم جلوم واستاده ميگه دگييييييييي

***********

هووووووووهههه ههاااا...اين صداي روح بودچت اون روز يادته...سينا ازون روحهاست كه ميگفتم زنده است اما قلبش نميزنه

فنرشووووووووو

راستي بدون عنوان مونده بودي؟ش...ز..1 يعني چي اون وقت؟




ههههههه از دست تو و محمد باقر...کم کم یاد میگیره بعد همچین حرفه ای قایم میشه که باید کلی بگردی تا پیداش کنی!!

مگه میشه چت اون روز یادم بره ...خدایی قضیه اون روحتکه پیش اومد گفتم عجب باحالی اصلا کم نمیاره تو پاسخ دادن ...خیلی خوشم اومد ازت!!

آره از کجا فهمیدی تو عنوان موندم ...هم این همم که میخواستم یه چیز متفاوت باشه و همم که میخواستم محک بزنم دقت دوستامو ...فعلن تو و زهرا با دقتین!!
ولی در کل یه چیز رمزیه !!

مریم مامان آریا
30 اردیبهشت 92 10:36
واااااااااااااای می خوام جیغ بزنم از خوشحالی
بر می گردین شهرتون؟ آفرین چه خوب
محل خدمتش رو می اندازن اونجا؟
خدا رو شکر
واقعا مشهددددددددددددد وای چه جای با صفایی باور کن سینا هنگ می کنه برین اونجا بمونین
اینقد حسودیم میشه بهتون وای جوار امام رضا
بازارهای عالی
پارک های عالی
هوای عالی
چه نعمت هایی
نوش جونتون


مریم خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل تو دارم ...دوستای خیلی خوبی رو از همین وب پیدا کردم که از نزدیک هیچ کدومو ندیدم ولی همشونو دوست دارم خیلی خیلی...یکی از اون مهما تویی
ذوقتو از نوشتت فهمیدم ممنون با احساس
والا مشهد فقط دیداری میریم ...ایشالا اگه خدا بخواد ساکن اصفهان میشیم بازم دوریم ولی هر چی باشه از اینجا خیلی بهتره...
علامه كوچولو
30 اردیبهشت 92 11:39
برين خصوصي


سوده مامان ماهان
30 اردیبهشت 92 16:40
اي جانم عزيزم ماهان هم تواين سبد زياد ميره هر دفعه هم تمام وسايلاشو ميرزه كف اتاق تا سبد خالي بشه بره توش وقتي هم كه مثلا" جمعشون ميكنه دوباره نصفش وسط اتاقه .ازدست اين وروجكها عشقن به خدا.
پس دارين از دست گرما فرار ميكنين خيلي خوبه من و ماهان اصلا" گرما رو دوست نداريم .


جدا...ای جان ماهانی ...خب الانم ازشون انتظار نمیره که وسایلشونو همون جوریکه ما جمع میکنیم جمع کنن...منکه هر وقت میبینم چیزی از وسایلش مونده میگم عه عه عه ایناها جا موند بدو برو بذار تو سبدت...
فرار که نه...دیگه باید میرفتیم...ولی کلا از شهرشو امکانات کمش نالانیم و ناراحت!!
زهرا مامی ویونا
30 اردیبهشت 92 18:44
الهیییییییییی
کلی خندیدم....سینای بامزه...بوووس


مریم مامان آریا
31 اردیبهشت 92 13:30
یعنی ها قیافم مثل بادکنکی که بادش خالی میشه چُر کرد پائین، پیسسسسس

فکر کردم بر می گردین مشهد

خوب ولی باز هم خدا رو شکر هر جند راهتون دور میشه تا مشهد ولی خوب خیلی خیلی خیلی بهتر از ایرانشهره
پس من اومدم اصفهان میبینمت حتما
هر جا که باشین تنتون سالم باشه و خوش باشین


آره هر چی باشه واقعا از اینجا خیلی خیلی بهتره...
میاین یعنی اصفهان ...ایشالا همو ببینیم
مریم چرا جواب خصوصیمو ندادییییییییییی!!؟؟

مامان بردیا
1 خرداد 92 18:41
چه جالب دقیقا مثل بردیا.


بابای محمد مهدی
8 خرداد 92 18:09
سینا خان یپا مردی شده واسه خودش مگه نه عمو


بعله عمو