32 ماهگی
همه چی یه هویی تغییر کرد...یه ماهه شاید کمتر...لبخندات ,غش غش کردنات خیلی بیشتر شده و جایگزین خیلی از گریه هات و غر غر کردنات
بازی باهات مثل قبلترها شیرینه ولی لذت و مزش متفاوت تر از قبله!!
جمله بازی میکنیم ...من میگم سینا شلوار شما میگی دارد
من:سینا بستنی سینا :میخورد
من:بابا مسجد سینا:میرود
و...
یا اسم وسیله رو میگم و هر کی تو خونه وسیله مال اون باشه میگی
من:توپ سینا :من توپ دارم
من:قابلمه سینا:مامان قابلمه دارد
من:قرآن سینا:من قرآن دارم ...شما قرآن داری...بابا قرآن دارد
و...
خاله بازی میکنیم!!برای من و عروسکات و جوجه هات غذا درست میکنی ...زیر اجاق گازتو کم میکنی ...قابلمه غذاتو رو بعضی وقتا که خیلی جوگیر مامان بودن میشی با دستمال کاغذی برمیداری تا دستت نسوزه ...غذاروسرد میکنی و میدی من و عروسکات و بیشتر جوجه هات بخوریم
پارکینگات واقعا شده اینجایی ( ا ی ر ا ن ش ه ر ی)
این ماه کار خوب زیاد داشتی اینم شاهد ستاره و ماههایی که به عنوان جایزه باماژیک رو در انباری برات میکشیدم که خودت میگفتی من کجا بکشمشون و چی بکشم...
الانا دیگه به ازای هر کار خوب یه دونه برچسب اسمایلی خندون میگیریووقتی شکلکارو میچسبونم میای حالت شکلکو نشون میدی و مشابهارو میشماری و یا اوناییکه به قول خودت دو گرفتنو
(موهاتم جمعه دو هفته قبل بابایی کوتاه کرد ...جایزه پسر خوب بودن واسه کوتاه کردن موتو از بابایی نگرفتی ها (نگرفتی نا) گفتم یادت باشه بزرگ شدی و زور دار بگیری)
الان داشتم عکساتو نیگا میکردم دیدم بابا جایزتو داده ...بردیمت سی گل و خودت به سلیقه خودت یه لباس برداشتی (دوستدار انگری برد)...الان هنوز یکم واست بزرگه و گشاد...خوب نیگا کردم ها
شعر این روزهای ما که وقتی شروع میکنم به خوندن تو هم با من هم آواز میشی
تو که ماه بزرگ آسمونی من ستاره میشم دورتو میگیرم
اگه ستاره بشی دورمو بگیری منم ابر میشم روتو میگیرم
اگه ابر بشی رومو بگیری منم بارون میشم چیک چیک میبارم
اگه بارون بشی چیک چیک بباری منم سبزه میشم سر در میارم
تو که سبزه بشی سر در بیاری منم گل میشمو کنارت میشینم
تو که گل بشی و کنارم بشینی منم بلبل میشم چهچه میخونم
فدای لبخندهای دندون دیده نشدت مادر...
و فدای ژست های این چنینیت...
مامان فهیمه جون ناقلا فدای تمام وجودت شیرینم