سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

ما و سینامون

21دسامبر 2012 !!!

1391/10/7 15:58
نویسنده : فهیمه مامانی
444 بازدید
اشتراک گذاری

 

همه چی آرومه از خود راضیهیچ اتفاق خاصی نیفتاده چشمکاتفاق جهانی رو میگم!!عینکپیشگویی ابله

حالا باید با این آرامش فراگیر در همه جا ,منتظر استدلالهای آنچنانی باشیممنتظر

ما که خیالمون نیست ...توکل کردیم به خدا و ولشم نمیکنیم ...خودش میدونه کی باید تک تک مارو ببره پیش خودش ...دوستت داریم خدا ...بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم ...

1دی ماه 1391 رفتیم خوش گذرونی تقریبا حوالیه خونه خودمون

با خوشحالی آماده شدیم...

1

با خوشحالی سوار ماشین شدیم ...

2

با خوشحالی پسرکمون رانندگی کرد...

3

تا رسیدیم به پارک مورد نظر که جمعه بازار هم داشت ...رفتیم تو بازار چرخی زدیم و پسرکمون 2عدد تیله و یک تفنگ آب پاشی خرید ...

از این تیله ها...

4

از ایناهااااااااااااااا

5

و از این تفنگهاااااااااا

6

ببینین چه زوری میزنه تا آب شلیک کنهنیشخند

7

گلها رو دیدیم...

8

بازی کردیم ...شادی کردیم... 

رفتیم به به خوری...سینامون همچنان مشغول تیله بازی!!!!

9

پسرکمون خسته شد و خوابالو و خودمان نیزخمیازه

10

پسرکمون در بین راه خوابید ...

11

وما با خوشحالی رسیدیم به خونمون...

این بود خوشگذرانیه ما سه نفر!!!اونم در چنین روز تاریخیخمیازهزبان

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مادر کوثر
2 دی 91 8:45


آفرین که خوش بودین
عکسا عالی بودن
ممنون
ببوسید قند عسلمونو

یه شاخه گل یه دنیا مهربونی به تو که هم گلی هم مهربونی

سلام
صبح زیبای زمستانیت بخیر
با پست جشن و مهمانی تولد بروزیم


ممنون خانومی...شما لطف دارید...چشم الان میایم
مامان بردیا
2 دی 91 21:39
همیشه شاد وخوش باشین قربونش برم رفته خریدم کرده

ممنون همینطور شما و بردیا جون...بعلهه دیگه...
مادر کوثر
3 دی 91 9:44
سلام
من بهتر از کیمیا را به شما میدهم
تشریف بیارید


چشم الان میام
رعنا
3 دی 91 10:50
به به سلام عرض شد فهیمه بانو
همیشه به سفر و شادی و دور هم بودن
ای ولاااااااا
بابا این نوستراداموش یه چیزی گفت ما مسلمونها چرا باورمون شد؟

بقیه بیان از فهیمه جونم یاد بگیرن


سلام رعنا جون...ممنون خانومی...واقعا چرا باورمون شد؟؟!!
رعنا
3 دی 91 10:51
ای جونم اون تیله هاش
مواظب باش نخوردشون هاا


چشم مواظبممممم
مامان علی اکبر
3 دی 91 14:22
سلام عزیزم
آره بابا همه این حرفا الکیه.مگه نمیگن اول امام زمان میاد بعد از چندین هزار سال اون وقت قیامت میشه.
نمیدونم حالا چطور میخوان سرشون رو بالا بیارن


سلام مامان علی اکبر جون...
والااااااااااااااااااااا
زهرا (✿◠‿◠)
3 دی 91 19:19
21 دسامبـــــــــــــــــــــــــــــــــر!!!
ماها که می دونستیم خبری نیس !!
بیچاره ساده لوح هایی که باور کردن!!!!
******************************
چه گردش خوبی...
چه سینای آقایی...
چه راننده ای!
بابا تریپپت من و مرده سینــــــــــــــــــــــاااااا...
من می ترسم واسه محمد صادق تیله بگیرم...
می ترسم یهووی هوس کنه بذاره توو دهنشو...
مواطب سیتایی باش!!
بچه ن دیگه!!!


آره واقعا...بیچاره ساده لوحا...
ممنون زهرا جون...
سینا فقط عادتشه تو دستش بگیره ...اهل گذاشتن تو دهن نیس...ولی خب بازم باید حواسم جمع باشه...ممنون دوستم
مریم مامان آریا
4 دی 91 12:41
ای الهی قربون این پسر خوشکل و تر و تمیز و مهربون و تو دل برو و ناز بشم من
جیگری شده هاااااااااا ماشاء اله دلم می خواد یه بوس آبدارش کنم اووووووووووووووووووووووم
خوشکل و خوش قد و رعنا و برعکس آریا گرد و قمبلی هههههههه

ممنون مریم جون...ای بابا ...آریا گلمون که خوشتیپو خوشگل نانازه دیگه اینجوری نگی در مورد آریا ها
مامان علی
4 دی 91 13:31
سلام به مامان فهیمه با معرفت
اینجا هم همه چیز اروومه فقط یه سه هفته ای خونه نبودم ممنون که سر زدی بزودی اپ میکنم سینا جون بووووووووووووووووووس


سلام ... خودت با معرفتی خانومی...
پس زودی آپ کن حتما تو سه هفته نبودن یه عالمه خاطره و چیزای تازه داری واس گفتن ...منتظرم
زهرا مامی ویونا
4 دی 91 16:58
عسیسممممممم چه پسملی....بوس بوس بوس

خدا کنه یه روز همه با هم بریم تک تک نباشه


ممنون ...تا ببینیم خدا چی میخواد...راضییم به رضاش
مریم مامان آریا
5 دی 91 12:31
دوست خوبم دوستت دارم
همین


مریم جون خب منم دوستت دارم...
مامان تسنیم
5 دی 91 16:32
وای چه بامزه به تیله هاش نگاه میکنه
معلومه کلی از داشتنشون کیف کرده
ببوس گل پسرتو

آره کلا چیزای خیلی کوچیک و همین طور چیزای گردو خیلی دوست داره...

زهرا (✿◠‿◠)
6 دی 91 7:10
واسه سینای ماهم...

ممنون زهرا جون...اینم واسه محمد صادق جونم
مادر کوثر
6 دی 91 15:20
تشریف بیارید


چشم الان میام
مامان يگانه
6 دی 91 20:07
آره بابا تا امام زمان (عج) ظهور نكنه دنيا تموم نميشه
يگانه از تيله هاي سيناجون خوشش اومده و ميگه اينا چيه مامان؟؟
راستي مواطب باش توي دهانش نكنه يگانه گه گاه از اين كارها ميكنه

به مامان یگانه جون...خیلی وقته دیر دیر آپ میکنی...هر دفعه با کلی امید میام و میبینم نه آپیدی...
چشم دوستم حتما چار چشمی میپایمش...
مامان ساینا
9 دی 91 11:45
الهی همیشه شاد باشین
میگم فهیمه جون شما کجا زندگی میکنین ؟آخه این المان وسط پارک خیلی برام آشناست و هرچی فسفر میسوزونم یادم نمیاد!!!


...ممنون ....زیاد فسفر نسوزون میام الان بت میگم...دی