سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما و سینامون

یادش بخیر...

1392/3/4 3:37
نویسنده : فهیمه مامانی
648 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسرکم ...کوچولوی من ...اگه بزرگم بشی ,اگه بری مدرسه,اگه بری دانشگاه,اگه واسه خودت کاره ای بشی,اگه ازدواج کنی,اگه نوه دار شم...اگه...

باز هم تو کوچولوی منی که همیشه نگرانتم !!!!

چه قدر دلم واسه وابستگیات تنگ شده...چه قدر واسه اون موقع ها که سینه خیز میرفتی و منم چهار دنگ حواسم بهت بود تا یه وقت چیز میز گیر نیاری و بکنی تو دهنت تنگ شده...یادمه اون موقع ها همیشه از پوشکت پرز پتو پیدا میکردم!!

چه قدر زود چهار دست و پا یاد گرفتی و از هر چیز میگرفتی و بلند میشدی ...همیشه پشتت بودم تا یه وقت با سر نخوری زمین!!

تو نشستن مقاومت میکردی ...تا 8 ماه یا دراز کش بودی و بیشتر کنجکاو  !!

چه قدر ذوق داشتم واسه اولین هات...اولین غلتت...اولین سینه خیزت...اولین چهاردست و پا...اولین نشستن ...اولین تاتی...اولین خنده...اولین غذا...اولین حرف...کلمه ...چه قدر دلم واسه اون روزا تنگه!!

 

 

اینجا 6روزی مونده به2ماهگیت,ببین قورقوری چه قدیه شما چه قدی؟!ببین پشه بندت چه قدر واست بزرگه؟!

تلاشتو ببین ...(6ماهه بودی)

           

بیشتر وسایل بازیات قابلمه و کفگیر ملاقه مامانی بود !!نمیدونم چرا وسایل بازیاتو دوست نداشتی؟!

 

حالا تو مستقل تر شدی از من و من وابسته تر به تو!!!!!

خودت میری تو پشه بندت و خودتم زیپشو میبندی!!ببین پشه بندت واست کوچیکه ؟!کاش قور قوری هم کنارت بود!!

نتیجه تلاشتو ببین!!چه قدر ذوق میکنی میری روی توپ بزرگت میشینی !!

چه قدر توپ و توپ بازی دوست داری!!

من عاشق شکار لحظه به لحظه توام...

پسرکم...

اولین نماز جمعه ت رو دیروز با بابایی رفتی...اینم شکار اون لحظه ناب...

 

چه قدر مستقل شدی و من خوشحالم برای تو...

چه قدر دلتنگت شدم ...

پسرک پر احساسم وقتی میای کنارم میشینی و دستمو میگیری و میگی مامان من همیشه پیشت میمونم تا هاپو تا دلفین تا ماهی نخوردت !!وقتی میای بوسم میکنی و میگی منکه دوست دارم !!وقتی ناراحتم مظلومانه میای میگی مامان ناراحت نباش ...دلم تنگ میشه برات...برای همون ثانیه ثانیه ها!!!

  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (59)

مامان زهرا
4 خرداد 92 3:58
سلام مرد کوچک روزت مبارک


سلام علیکم...ممنون
عیدتون مبارک
مامان زهرا
4 خرداد 92 4:50
عید شما هم مبارک


مامان بردیا
4 خرداد 92 9:49
چقدر زود میگذره...واقعا


آره ...انگاری همین دیروز بود که دنیا اومدن و صدای اونقه اونقشون خونه رو پر میکرد...هی
زهرا مامی ویونا
4 خرداد 92 10:47
عالی بود...عالی

چقدر شکارلحظه ها خوبهه...همیناست که یادگاریههه

زمده باشینن دوستم


ممنون زهرا جون...واقعا ها
الينا گلينا
4 خرداد 92 11:12
سينا جون قبول باشه.عكسات خيلي شيرين و هنرمندانه بود.آفرين مامان


قبول حق باشه
جدا؟؟!! ممنون فاطمه جون
ارغوان
4 خرداد 92 11:37
همیشه دلتنگ روزهای کودکی شون هستیم روزهایی که دیگه برنمیگردن...کاش همیشه کودک بمونن و بزرگ نشن و ما از بود در کنار این فرشته کوچولوها لذت ببریم...سینا کوچولو رو ببوسید



جدا راست میگی ها
ممنون ارغوان جون...شماهم کوچولوهای شیرینتونو ببوسید
راستیییییییییییی؟؟؟؟؟!!!!!
من نمیتونم بیام وبتون ...چرا؟؟؟؟؟؟؟؟قبلا باز میشد الان دیگه اصلا صفحه بالا نمیاد!!!!!
سوده مامان ماهان
4 خرداد 92 17:11
سلام عيدتون مبارك .

ماشالله ديگه واسه خودشون مرد شدن چشم به هم بزنيم دارن ميرن مدرسه.


سلام سوده جون...عید شمام مبارک

دوست دارم زمان کند پیش بره ...هر چند میدونم همیشه دلتنگ این روزهام
مامان فتانه
4 خرداد 92 21:41
به به چه عکسایی واقعا چقدر تغییرات معلومه


ممنون فتانه جون ...
بعضی وقتا برا اینکه ببینم سینا چه قدر فرق کرده عکسای ماه به ماهشو نیگا میکنم ...تو عکس تغییرات یه جور دیگس!!

زهرا مامی ویونا
5 خرداد 92 0:55



مامان علی اکبر
5 خرداد 92 1:33
سلام
چقد زود میگذرن روزا....
انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدن....
انشاالله همه بچه ها در پناه خدا باشن....
راستی نماز جمعه ی سینا جون هم قبول باشه.


سلام
جدا ها...هی
ممنون عزیزم...قبول حق
مامان روشا
5 خرداد 92 10:05
چقدر حس بودن بچه ها شیرینه و این مرور بر خاطرات چقدر لذیذ تر و شیرین ترش می کنه


برای خودش مردی شده پسرک شما دل ما رو که برد

آفرین نماز جمعه التماس دعا پسرک شیرین


راست میگی با بزرگتر شدنشون ما به اونها وابسته تر میشیم


ممنون مامان روشای عزیز...
نمیدونم چرا حس خیلی خوبی دارم که شمارو پیدا کردم!!
زینب السادات(مامان تسنیم)
5 خرداد 92 15:16
بچه ها خیلییییییییییییی زود بزرگ میشن انقدر که انگار دارن میدوند و ما بهشون نمیرسیم...چقدر دلم برای نوزادی دخملم تنگ شد
ولی ماشاالله سینا خیلی آقا شده


واقعا ها...
ممنون ... تسنیم جون هم ماشالا خانومی شده
فرناز/ مامان ریحانه
7 خرداد 92 0:44
چقدر آقا شده ماشاا...


ممنون فرناز جون...دخملی شما هم ماشالا خانوم شده
مامان ساینا
7 خرداد 92 13:40
سلاااااام فهیمه جونم خوبی عزیزم؟ ما هم خوبین خداروشکر. به خدا شرمندتم نگرانت کردم عزیز دلم والا ما که تا اواسط اردیبهشت نبودیم بعدشم بعدم درگیر مهمونی رفتن و مهمونی دادن و شیطونیاش ساینا...دقیقا از دوم اردیبهشتم ساینا مریض شده هنوز که هنوزه خوب نشده پشت سر هم ویروس های مختلف دو کیلو کم کرده..خلاصه اینکه فرصت نداشتم سر بزنم امروز یه سر اومدم دیدم چقدر نگرانی عزیزم.حالا خیلی زود یه پست می‌گزارم عزیزم خیلی دوستتون دارم


وایییییییییییی سلاممممممممممممم خوبی عزیزم؟؟
چه قد خوشحال شدم دوباره اسم ساینا رو دیدم تو کامنتا...دلتنگتون بودم حسابییییییییییییییییی
کم کم داشتم میترسیدم...الهی ایشالا بهتر شه ساینا جونم...حقم داشتی نیای...الان حال ساینایی چه طوره؟؟!!
مامان ساینا
7 خرداد 92 13:42
الهی من قربون گل پسرمون برم خوشکل خاله هزار ماشالله.. این پست عالیه خیلی قشنگه مامان فهیمه مرسی
دلم خیلی براتون تنگ شده بود


خدا نکنه عزیزم...منم حسابی دلتنگتون بودممممممم
آموزشی
8 خرداد 92 10:50
با مطالب جدید آموزشی به روز هستم


مامان روشا
8 خرداد 92 10:50
ممنون فهیمه جان منم خیلی حس خوبی نسبت به شما و گل پسرت دارم

امیدوارم دوستی خوبی بمونه برامون


مامان طه
8 خرداد 92 11:29
سلام عزیزم

ماشالا پسر نازی داری

به وبلاگ پسر منم بیا


سلام
آقا پسر شمام ماشالا نازه و خوردنی
مامان نازنین زهرا
8 خرداد 92 12:07
آخه خاله یاد اون روزی که بیای و به مامان بگی مامان برم نون بخرم
مرد کوچولوی خونه همیشه خندون باشی


به اون روزا فکر میکنم دلتنگیم واسه الانش بیشتر میشه!!
ممنون
مامان طه
8 خرداد 92 18:58
مامانی لینک شدید

بوسسسسسسسسس



زهرا(✿◠‿◠)
8 خرداد 92 21:55
وای خداااااااااااااااااااا
فقط می خوام توو عکس آخریه بخورمششششش
خییییلی ناز نگاه میکنههههههه


عکس آخریه!!
لپاشو باد کرده!!
منکه این قد بوسش کردمو فشارش دادم طفلی موقع رفتن یه لپش قرمز شده بود...به من میگن یک مامان فرشته
اوه افتادم زمین


زهرا(✿◠‿◠)
8 خرداد 92 21:56
چه پست قشنگی گذاشتی فهیمههههههه
کیف کردم!
عسل منه این سینایی
چقدم خوردنی بوده کوچیکیااااش


ممنون زهرا جون...
این دفعه دیگه نیفتادمممممممم



زهرا(✿◠‿◠)
8 خرداد 92 21:58
اونجا که داره روو قابلمه میزنه چن وختشه؟؟؟
ینی اصلا مو نمیزنه با این سیناااااااااا
ماشاللا خوب مونده....


6 ماهشه...
از دست تو زهراااااااااا
زهرا(✿◠‿◠)
8 خرداد 92 21:59
میگماااا...فهیمه.....
ما که قسمت نمیشه انگاری بازم با هم بچتیم!!!
بیا بگو خواهر......دل مارو هم آب کردی....هم نگرون....


اومدم خصوصی گفتم که ...
ارغوان
9 خرداد 92 17:49
خصوصی


ارغوان...از وقتیکه آنتی ویروسو نصب کردیم اینجوری شد؟؟حالا نمیدونم چه جوری بیام ؟؟!!
زهرا(✿◠‿◠)
9 خرداد 92 18:02
نگفتی فهیمــــــــــــــــــــه....
همه ی خصوصیام و چک کردم!!!
چرا من و سر کار میذاری...دلت میاد اصلاااااااا


گفتم زهرااااااااااااااااا...
همون سخنان کله صبحی رو میگم ...اونا که ارسال شده بود!!
زهرا(✿◠‿◠)
9 خرداد 92 18:04
جون دلمهههههه
بازم کیف کردم از عکس آخریش!
بعدشم که...
من و میذاری سر کاااار.....تازه هی م میای بغلم؟؟؟؟؟
اون بغل بغلیا واسه سینااااااست!
واسه همینه میفتی دیگه!!!


خو چی کار کنم ...منکه فرستادم تازه جواببم ندادییییییییییی
نیفتی ها !!!!اینا واسه محمد صادق گلمه

اینم واسه خوده خودتبپر بیاااا
زهرا(✿◠‿◠)
10 خرداد 92 16:07
خصوصیت و چک کن فهیمه جونم


اشکال نداره زهرا جون ...
دشمنت شرمنده...
فهمیدم واست کار فوریتی پیش اومده ...
ایشالا دفعه بعد...
مامان نازنین زهرا
11 خرداد 92 0:20
خوب کاری نداره دوباره یکی دیگه می یاری بعدش دلتنگ این روزا نمی شی
ممنونم از اینکه اومدی قربان تو جای تو خالی عزیزم


یکی دیگه!!!
حالا ببینیممممممممممم
ولی خب اولیه یه چیز دیگس!!
مامان طه
11 خرداد 92 7:38
مامانبی بیا بروزم


الان اومدم
مادر کوثر
11 خرداد 92 16:38


آخییییییییییییییی چه عشقولانههههههههههه


مامان آنیسا
11 خرداد 92 17:13
عزیزکم چقدر کیف کردم با دیدن عکساش


ممنون
مامان نازنین زهرا
11 خرداد 92 22:02
سلام عزیزم
ای بابا می گن از هر هنرش ده تا انگشت می باره ما شامل این ضرب المثلیم
کوهستان پارک قشنگه ولی برای خود شهروندها یعنی وسایل بازی و اینها نداره البته مثل لواسان تهرانه یعنی جایی برای بادبادک هوا کردن و از این چیزها ولی هواش خوبه نزدیک خونه مون هم هست


سلاااااام

کوهستان پارک خیلی وقته نرفتم !!
فهمیدم پس کجا میشینید
ارغوان
12 خرداد 92 15:29
من قربون اون پاهای کوچولوش
رمز دادین اسمتون اومد؟؟...ینی چی؟!



وقتی رمزو وارد کردمو میخواستم کام بذارم ...اسمم با آدرس وبم اومد
نخندی ها خو واسم خیلی جالب بود
مامان طه
13 خرداد 92 12:12
خانومی بیا بروزما


الان میام
مریم مامان آریا
15 خرداد 92 18:36
کلی کیف کردم عکسهای این پسر خوش خنده ات رو دیدم
عزیزمه
نشون آریا هم دادم
من امروز بهترم خدا رو شکر
ممنونم دوست خوبم


وااااااااااایییییی
مریم ...چه قد خوشحالم که دوباره اومدی نت...
خداروشکر که بهتری...خیلی خیلی خوشحال شدم ...ایشالا مثل همیشه پر انرژی برگردی سرکارت و همیشه صبحها آنلاین باشی!!
مامان آمیتیس
16 خرداد 92 7:54
سلام مامان جون خواهش مي كنم ما هم با افتخار شمار رو لينك كرديم


سلام
منم لینکتون کردم
مامان طه
16 خرداد 92 10:18
مامانی بدو بروزم


بدو بدو الان میاممم

مامان آریام
16 خرداد 92 18:56
سلام مامانی با احساس...دیدم که مثل من تو هم خیلی دلتنگ میشی....چقدر قشنگ مرور کردی....پسر نازی دارید...خدا براتون حفظش کنه. من با اجازه لینکتون کردم...اگر دوست داشته باشین با هم در ارتباط باشیم


سلام
ممنون ...منم با افتخار لینکتون کردم
فاطمه مامان الينا گلينا
18 خرداد 92 9:10
سلام عزيزم نيستي كجااااااااايي؟


سلام فاطمه جون...
18خردادرفتیم مشهد ...
مامان بردیا
19 خرداد 92 10:02
سلام گلم به مسابقه وبلاگی دعوتت کردم.به وبم سر بزن


سلام عزیزم...ممنونم
ارغوان
19 خرداد 92 13:05
آپ کنید دیگه
مامان فتانه
19 خرداد 92 16:38
ما اومدیم با 2 پست جدید
زهرا مامی ویونا
20 خرداد 92 20:01
سلام گلم خوبی...گل پسر خوبهه/
تو هم مثل من که رفتی که رفتی...لووول
منم یه آپ کو چولو کردم و منتظر شمام عزیزم که بآپی
بوس


سلام زهرا جون...ممنون الان خوبیم شکر خدا
مشهد بودم نت نداشتم ...میام پیشت
محمدحسين(قهرمان كوچك)
22 خرداد 92 2:10
...........|""""""""""""""" " """"""""|\|_ ...........|......*آپیم....بدو* بیا ....|||"|""\___ ...........|________________ _ |||_|___|) ...........!(@)'(@)""""**!(@ )(@)***!(@) سلام سينا جون و مامان مهربونش...منم خيلي وقته نيومدم آخه خواهرام امتحان داشتن نميشد بيايم....خوبي.؟.... خيلي خوشحال شدم ديدمت....بازم پيشم بيا....نمازت قبول دوست خوبم.... كوچولو بودي خيلي ناز بودي ها!!!الانم هستي البته....دوستت دارم
مامان امیررضا
22 خرداد 92 10:16
سلام عزیزم خوبی؟فرارسیدن ماه عزیز و پربرکت شعبان مبارک باشه.


سلام رعنا جون...ممنون ...عید شما هم مبارک
زهرا(✿◠‿◠)
22 خرداد 92 14:31
ای جونممممممم... اونم بازم توو این عکس آخریه بخورمشو برم
زهرا(✿◠‿◠)
22 خرداد 92 14:31
فهیمه؟؟؟؟؟

چرا آپ نمیکنی؟؟؟؟؟


خو مشهد نت نداشتم ...
الان خونمونیم می آپم
مامان روشا
25 خرداد 92 10:05
کجایی؟ وقت آپ نداری؟


مشهد بودیم...
مامان طه
25 خرداد 92 11:54
خانومی بیا بروزم
مامان بردیا
25 خرداد 92 18:10
کجایی دوست جوون؟؟


مشهد بودیم...شرمنده نتونستم ببینمتون
مامان کوثری
26 خرداد 92 21:15
با سلام طراحی تم تولد و تم های مختلف جشن های کودکان ، طراحی تم جشن الفبا ، طراحی تقویم ، طراحی انواع فریم های کودکانه و هر طراحی دیگه ای که دوست داشته باشین رو با ما تجربه کنید طراحی و چاپ و بسته بندی انواع گیفت های هدیه مخصوص هر جشنی که شما بخواهین http://temparti.blogfa.com/ چاپ همه موارد هم انجام میشود در صورت نیاز چاپ و برش طرح های خودتون هم میتونید به ما بسپارید حتما برای یکبار از وبلاگ من دیدن کنید امیدوارم خوشتون بیاد از نمونه کارهام http://temparti.blogfa.com/
زهرا(✿◠‿◠)
27 خرداد 92 22:18
فهیمه؟؟؟
کجایی دختــــــــــــر؟؟؟
چرا آپ نمی کنی؟؟
می خوای من هی بیام وبت و این عکس آخری رو ببینم و هی دلم آب شه؟؟؟؟؟؟؟




خیلی مهربونی زهرا ...
بیا بغلم
مامان طه
29 خرداد 92 12:59
مامان جان بدو ما بروزیما
زهرا(✿◠‿◠)
30 خرداد 92 4:09
فهیمه جونممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کجایییییی؟
دل نگرونت شدمااااااا....
بیا



ممنون زهرا جون به فکرمون بودی...
میدونی اس ت کی رسید ...دقیقا موقعیکه حرم بودیم...به یادت بودم حسابی
مامان بردیا
1 تیر 92 16:14
سلام.ممنون که به ما سر میزنید.با پست جدید و عکسای تولد بردیا جون پذیرای شما هستیم.حتما به ما افتخار بدین


سلام...تولد بردیا جون مبارک ...اومدم و عکسای خوشکلشو دیدم
زهرا(✿◠‿◠)
2 تیر 92 17:51
بهترین فهیمه جونممممم؟
زودتر بیا آپ کن...
من هنوز نگرانتونم
ان شاللا زودتر خوب شین


ممنون زهرا جون که به فکرمون بودی...دوست دارم هوار تا...ایشالا همیشه سالم و شاد باشین
مامان بردیا
4 تیر 92 23:10
شما کجایین؟؟؟


شرمنده نتونستم ببینمتون...چند بار با موبایل اومدم وب بردیا ولی نشد کامنت بذارم...مشتاق دیدارتون هستم ...ایشالا سری بعد قسمت بشه و ببینمتون
مهناز مامان سپهر
22 تیر 92 9:41
آخی چه عکسای خوبی بودن فهیمه جون. عکس اخریه خیلی نازه چقدر آقا شده سینا کوشولو


ممنون مهناز جون اومدی...اومدم وبت خیلی خوشحال شدم مبارکه