پارکی پر از قوانین فیزیک
روبه روی بوستان خبرنگار پارکی هست که قسمتی از پارک بعضی ازقوانین فیزیک و پیاده کردن
مثل این(کوره خورشیدی)...پرتو نور خورشید بعد از برخورد به آینه مقعر روی کانون آینه جمع و باعث گرم شدن و آتش گرفتن جسمی میشه که روی اون قرار داره...اونی که میبینید آتیش گرفته دستمال کاغذیه که بابای سینا تو اون حلقه هه گره زده.
و این یکی که سینا خوشش اومده بود
(پیچ ارشمیدس)...تبدیل انرژی ها به همدیگه و استفاده از اونها...با چرخوندن فرمون میله های مارپیچ به حرکت در می اومدن و آب داخل مارپیچ بالا می اومد و داخل حوضچه میریخت ...همسری میگفت مثل کار سد
این هم نمونه دیگه از تبدیل انرژی ها به همدیگه
سینا که رو الاکلنگ نشست و پایین رفت آب از فواره تو حوض پمپاژ شد و بالا اومد
(چرخ رنگ)...ترکیب رنگ ها...پشتش دستگیره ای داشت که وقتی چرخونده میشد برحسب سرعت چرخش,رنگ صفحه از قهوه ای یا خاکستری روشن به سفید متمایل میشد
(بازتابش صدا)...مورد علاقه منو بابای سینادوتا بشقاب رو به روی هم به فاصله 15 متر قرار داشت ,رو به روی یکی از این بشقابها سینا و باباش وایمستادن و اون یکی بشقاب مامانش ,از داخل اون حلقه که میبینید صحبت میکردیم ,صدا حتی آهستش به راحتی منتقل میشد
(اهرم نوع اول)...اثر تغییر تکیه گاه بر روی انرژی لازم برای جابه جایی وزنه ها...وزنه ای که به تکیه گاه نزدیکتر بود راحت تر بالا می اومد...
اینم تستش
و بدنسازی
بعد از بدنسازی و فیزیک میریم سراغ حروف و اعداد در پارک مقابل(بوستان خبرنگار)
البته اول رفتیم اونجا بعد اومدیم اینجا
از بس فسقلی با باباش شماره های تلفن همگانی ها رو زده تقریبا تمامی اعداد نوشته رو بلده چی به چیه
رفته بود تو *ط*میگفت خونمه حاضر نمیشد بیاد بیرون
این هم یکی دیگه از خونه هاش ...بالای سرسرس...خودش که سر نمیخورد بچه ها هم که میومدن از اون ور سر بخورن میگفت اینجا خونه منه الان درو روتون باز میکنم و در نامریی رو مثلا باز میکرد
یه چیزی آخرم نتونستیم راضیش کنیم خوش به تنهایی یه بار سر بخورهدرست مثل بچگیای خودمه از سرسره بدم میومد ولی عشق تاب بازی بودمیعنی کلا عشق اینکه یکی الافم باشهما این بودیم دیگه