دوباره شروع!!!!
سلام پسر شیطون مامان
خیلی وقته نیومدم وبت ,نمیدونم از کجا بگم از چی بگم ...اصن چه جوری شروع کنم
بذار از مهمترین اتفاق مشترک سه نفرمون شروع کنم...اومدن نی نی تو دلم
که اینجا 18 هفتشه و تو این سونو قطعی گفت که شما داداش دار شدی همون چیزی که خودت دوست داشتی!قربون دوتاتون
فسقل من واس داداشی اسمم انتخاب کردی میگی حتما باید اسمش سجاد باشه ...حالا ما هر اسمی میگیم شما میگی فقط سجاد !
بعضی وقتا بی قرار اومدنش میشی و سوال میکنی پس کی میاد؟؟میخوام همین الان یا فردا بیاد
چند وقت پیشم گفتی مامان من خواب نی نی و دیدم که خیلی کوچولو بودو هر وسیله ای بهش دادم خراب نکرد !
خوش به حال نی نی مون که داداشی مثل شما داره
بهمن ماه مامان جون و زن دایی جون و فرنوشی اومدن پیشمون
اون موقع زاینده رود تازه پر آب شده بود و ماهم بی جنبه رفتیم تو آبا ,این شد که تو عکس شما جوراب و کفش نداری و فرنوش هم بی کفشه
اینم بهترین هدیه های شما واس من
دستبندی که خودت تو مهد با ذوق و مهربونی واسم درست کردی
و این کاردستی که مربی تون بهت گفته روش چی بنویسم و شما گفتی بنویسین مامانی دوستت دارم
ممنون پسرم که خیلییییییییییی مهربونی
مرد کوچولوی من ,خوشمزه ترین و بامزه ترین شیری که تابحال خوردی فک کنم همین شیر طالبی باشه چون خودت به تنهایی رفتی سوپری و گرفتی
اینم مینیون و به قول خودت آقا یالا که یه شب بیشتر مهمونمون نبود ازبس دستشو گرفتی و گفتی آقا یالا سلام
پسر بامزه من دوستت دارم خیلی خیلی