زندگی شیــــــــــــــریــــــــــــنه
امسال پاییز با سالهای قبل واسم یه فرقی داشت اینکه تونستم قشنگ احساسش کنم برگ ریزان درختارو,زردی برگارو ,دوروبرمون پر درخته ,پر گنجیشک و کلاغ ,پر نعمت
آخ که پاییز داره تموم میشه!!!!
منتظریم ,منتظر فصل بعدی پر نعمت ,منتظر حس کردنش!
با تمام وجود بزرگ شدن بزرگترین نعمتی که خدای مهربون به منو همسری داده رو دارم احساس میکنم
این روزا شده همدمم وقتی نیست دلتنگشم !وقتی هست باز هم دلتنگ همین لحظه لحظه هاش !
میگه مامان وقتی بزرگ شدم واست ربات میخرم تا همه ظرفارو جمع کنه و بشوره
وقتی میگم آخ میاد دستمو میگیره و میگه بذا کمکت کنم کجا میخوای بری؟
میخوام سفره پهن کنم میگه مامان هر چی لازم سفرس بگو من ببرم
دارم ماشیناشو میبرم تو اتاق بازیش که بدو بدو میاد از دستم میگیره و خودش زودتر میبره میذاره تو اتاقش
دستم به کمرمه از شدت کمردرد!میاد کتفمو ماساژ میده
تو هر کاری سعی میکنه شریک شه و همکاری کنه
و در کنار همه اینا یه عالمه لجبازی ,بداخلاقی,و حتی گریه هم داره!
همشو باهم دوست دارم ...اصلا سینا رو دوست دارم با همه ی همه ی اخلاقاش
چه قدر شیرینه مـــــــــــــــــادری